طراحی مدل توسعۀ اخلاق اطلاعات میان دانشجویان ایران
چکیده
در پژوهش حاضر قصد بر آن بود تا مهمترین عاملهایی که باعث عدم رعایتاخلاق اطلاعات توسط دانشجویان ایران میشود را شناسایی کنیم تابتوانیم با مدلسازی مفهومی و عملیاتی،درک بهتری از مکانیسم این عاملها به دست دهیم و رهنمودهاییبرای توسعۀ اخلاق اطلاعات ارائه نماییم. بدین منظور، از چارچوب ترکیبی اکتشافی استفادهکردیم. در بخش کیفی این چارچوب از روشهای سندی و نظریهپردازی دادهبنیاد و در بخش کمی، ازروش مدلیابی معادلات ساختاریاستفاده نمودیم. نتیجۀ بخش سندی عبارت بود از ترسیم برساخت اجتماعی اخلاق اطلاعات درمغربزمین، ارائۀ تعریفیجدید از اخلاق اطلاعات، مطالعۀ روششناختی در مبادی ومسائل اخلاق اطلاعات و ارائۀ مدلی جدید از سرقت علمی. در بخش کیفی مهمترین معضلۀاخلاق اطلاعات، سرقت علمی دانسته شد و 36 کد محوری (عامل) به همراه مقولات فرعی وکدهای باز و نیز مدل مفهومی برای آن استخراج شد که عبارت بودند از:
میتوان بهطور کلی، ویژگیهای علوم انسانی از منظر پستمدرنیسم را در سه ساحت هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی دستهبندی کرد:
ساحت هستیشناختی
1. جهان از منظر پستمدرنیسم از دیدگاهها و مواضع گوناگون و متفاوت قابل تجربه است که هر یک از این دیدگاهها خاص است زیرا از طریق گفتمانهایی حاصل شده که دنیای اجتماعی، فرهنگی و ی ما را میسازند.
2. موضع فکری و یا نحوۀ مواجهه هر فرد با جهان بازتابانندۀ گفتمان یا بستر فرهنگیای است که در چارچوب آن قرار دارد و در قالب آن شکل گرفته است؛ بدون اینکه بتوان ارجحیتی بین آنها قائل شد.
3. پستمدرنیسم جهان را جهان کثرت و عالمی ناهمگن و نامتجانس و برساخته از خیل کثیری از تأویلها و تفسیرهایی میداند که در آن، معرفت و حقیقت اموری امکانیاند (و نه جوهری) و لذا حقایق محض وجود ندارد و هر چه هست، قطعیتناپذیر است.
4. پستمدرنیسم امکان ایجاد یک هستیشناسی بنیادین که بتواند آخرین منزل حیات اجتماعی باشد زیر سوال میبرد. این بدان معنا نیست که معنا و عمل اجتماعی پایه و اساسی ندارند بلکه بدین معناست که این پایه و اساس متزل و در معرض تغییر است. بطور کلی اینکه نمیتوان در خصوص حقیقت انسان، جهان و اجتماع نسخه نهایی پیچید.
5. پستمدرنیسم هر گونه تصوری در خصوص منِ اندیشنده» را بهطور کامل رد میکند و آن را افسانهای برساخته فراروایتهای متافیزیک (شامل جوهر، ذات، صفات، صور معقول، صور مثالی، و .) میداند که در مقام عناصر پیشینی آگاهی، بهعنوان بنیانهای دروغین حقیقت بهکار میروند.
6. پستمدرنیسم منتقد شدید برداشت دکارتی از انسان بهعنوان سوژه (منشأ آگاهی و منبع مقتدری برای معنی و حقیقت) هستند. آنها معتقدند که فاعل شناسا (انسان) هوشیاری یکپارچهای ندارد بلکه بهوسیلۀ زبان ساختمند شده است. بدین ترتیب پستمدرنیسم متافیزیک را از جنبه مفاهیمی چون علیت، هویت، انسان در مقام فاعل شناسا، و ثبات حقیقت نقد میکند.
7. پستمدرنیسم حقیقت را همواره بهمثابه امری از پیش ی و این جهانی فرض میکند.
ساحت روششناختی
1.پستمدرنیسم در بررسی دعاوی معرفتی علاقهمند به بررسی صدق و کذب آنها نیست بلکه علاقهمند به بررسی آن است که این ادعاها چگونه ساخته شده یا چه شده که ادعای صدق یک دعوی، اهمیت پیدا کرده است.
2. پستمدرنیسم به روش به مثابه راهی که منتهی به حقیقت میشود نقد دارد و آن را دارای پایانههای ایدئولوژیک میدانند و آنها را فراروایتهایی در باب حقیقت تلقی میکنند که خود به هیچ روی قابل اثبات منطقی نیستند.
3. پستمدرنها به جای ذهن، بر متن و به جای هویت به تمایز تأکید دارند.
4. پستمدرنیسم دارای کمترین احکام درجۀ اول (مانند احکام ارزشی و اخلاقی) در عرصۀ علوم انسانی است. پستمدرنیسم به ندرست سرمشق و الگو تعیین میکند. اصل مهم آن است که متناسب با تنوع و تکثر گروهها، ارزشهای بیشماری بتوانند ظاهر شوند.
5. پستمدرنیسم مخالف هر نوع تبیین کلیتبخش و تعمیم کلی است و این نوع تعمیمها را فراروایت مینامد.
6. از منظر پستمدرنیسم، نظریه همانقدر که ابزار تحلیل است، موضوع تحلیل نیز هست. مسئله این است که رهیافتهای پژوهشی و تحلیلی چگونه برخی از انواع فهمها از پدیدههای اجتماعی را در جایگاه ممتازی قرار میدهند و برخی فهمهای دیگر را به حاشیه میرانند. روش تحلیل پست مدرن آن است که بجای اینکه پرسش چه میتوانم بدانم» بررسی کند، این پرسش که پرسشهای من چگونه شکل گرفتهاند» یا چه شده که چنین پرسشهایی موضوعیت یافته است» را بررسی میکند.
ساحت معرفتشناختی
1. پستمدرنیسم از منظر معرفتشناختی به شدت نسبیتگراست. از آنجا که طبق بنیاد هستیشناسانه، دنیا را از منظرهای مختلف میتوان دید، لذا ایجاد هر گونه منظر واحد و ثابت برای شناخت طرد میشود و طرح ادعاهای شناختی از مواضع مختلف ممکن میشود.
2. پستمدرنیسم، هرگونه ادعای شناخت حقیقی و نهایی و جهانشمول که فارغ از دیدگاهی معین باشد، تعصبآمیز و تمامیتخوهانه میداند زیرا هر نوع شناختی وابسته به زمینه و گفتمان است.
3. پستمدرنیسم هر گونه ادعای وجود داده ناب و خالص» را رد میکند و هر نوع دادهای را منقش به جهت گیری نظری فرد، سنتها، زمینه، و زبان میداند.
4. پستمدرنیسم، معتقد به تقدم نظریه بر داده است، بدین معنا که هر دادهای زاده جهت نظری خاص، و معنادار در یک بستر نظری خاص است و واقعیات فارغ از نظریه نداریم.
5. پستمدرنیسم، معتقد به آنارشیسم نظری است و بر این باور است که آنارشیسم نظری ماهیت انسانیتری دارد و بیشتر از گرایشهایی که در صدد کشف نظم یا قانون هستند به علم کمک میکند. بدون آنارشیسم این خطر وجود دارد که نظریهها به ایدئولوژیهای جزمی تبدیل شوند.
6. پستمدرنیسم بر این باور است که ما جهان را فقط از راه زبان میشناسیم نه اینکه زبان ابزاری باشد برای توصیف واقعیات عینی. هر آنچه خارج از نمادها و تصاویر زبان در تصورات وجود دارد فراروایتهایی است که درباره واقعیت ساختهایم و اسطوره شفافیت است. هر آنچه هست زبان است و آنچه که درباره آن صحبت میکنیم زبان است و ما درون زبان سخن میگوییم.
میتوان بهطور کلی، ویژگیهای علوم انسانی از منظر پستمدرنیسم را در سه ساحت هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی دستهبندی کرد:
ساحت هستیشناختی
1. جهان از منظر پستمدرنیسم از دیدگاهها و مواضع متفاوت قابل تجربه است که هر یک از این دیدگاهها خاص است زیرا از طریق گفتمانهایی حاصل شده که دنیای اجتماعی، فرهنگی و ی ما را میسازند.
2. موضع فکری و یا نحوۀ مواجهه هر فرد با جهان بازتابانندۀ گفتمانی است که در چارچوب آن قرار دارد و در قالب آن شکل گرفته است؛ بدون اینکه بتوان ارجحیتی بین مواضع قائل شد.
3. پستمدرنیسم جهان را جهان کثرت و عالمی ناهمگن و نامتجانس و برساخته از خیل کثیری از تأویلها و تفسیرهایی میداند که در آن، معرفت و حقیقت اموری امکانیاند (و نه جوهری) و لذا حقایق محض وجود ندارد و هر چه هست، قطعیتناپذیر است.
تکنورمانتیسیم (technoromanticism) اصطلاحی است که اول بار آن را استفن بارون (Stephan Barron) به کار برد اما ریچارد کوین (Richard Coyne) در سال 2003 آن را در قالب کتابی با همین عنوان، مفهومسازی کرد. تکنورمانتیسیسم یا عاشقپیشگی تکنولوژیک اشاره دارد به جنبهها و ساحات زیباییشناسانه و هنری تکنولوژی که انسان را مجذوب و شیدای آن میکند و همتراز معشوقها و معشوقههای زمینی مینشاند. دلیل نامگذاری آن بدین شکل، احساسات و تخیلها و ایماژهای ساختهشده توسط پیروان مکتب رمانتیک است که گویی در تکنولوژی جدید ظهور و بروز یافته و عملاً شیفتگی به بار آورده است. ریچارد کوین در این کتاب، و همچنین مایکل هایم در کتاب متافیزیک واقعیت مجازی»، جنبههای زیباییشناسانۀ تکنولوژی را که باعث رابطۀ عاشقانۀ انسان با آن شده است را بازگشایی میکنند.
امروز ظهر در جلسه ای شرکت کردم که چند پژوهشگر از سوی مرکز تحقیقات ت علمی کشور ترتیب داده بودند و می خواستند گفتگویی باز و دوستانه درباره علمِ باز (open science) داشته باشند. آن طور که از سخنان اولیه آنان فهمیدم ظاهراً می بایست هنوز در باب اینکه علم و شبه علم و غیرعلم چیست و تمایز آن با مفاهیم مشابه دیگری چون دانش و اطلاعات، شناخت، و غیره کدامست، راه درازی را طی کنند. همچنین، منظور از "باز بودن" چیست و آیا باز بودن سیستمی (دسترس پذیری)، باز بودن زبانی (ساده فهمی)، باز بودن فرایندی (شفافیت فرایند)، باز بودن محتوایی (تکرارپذیر بودن)، و غیره تفحص زیادی می بایست انجام دهند. اما در مورد مفهوم علم باز، چند مسئله های باز (open problems) را در آن جلسه ذکر کردم که دوست دارم آنها را در اینجا نیز به اشتراک بگذارم:
اصطلاح حاد واقعیت یا هایپر ریلیتی (hyper reality) را بسیاری از افراد با ژان بودریار میشناسند و به پیروی از وی، معنای آن را دالهای بدون مدلول و زنجیره بیپایان دالها میدانند اما این اصطلاح در فلسفۀ تکنولوژی آلبرت بورگمان معنای دیگری دارد. از نظر بورگمان، حاد واقعیت اشاره دارد به تمایل درونی انسان به مصرف حاضر و آماده و بدون زحمت اطلاعات. محیط نرم شبکههای اجتماعی وبی، بر خلاف محیط سخت واقعیت برهنۀ بیرونی، وسیلهای است برای مصرف اطلاعات بدون زحمت و اجتناب از تنشهای روانی ناشی از تعامل بیواسطه با دیگران. این تنشهای روانی میتوانند شامل حس تحقیر ناشی از ندانستن، تحمل نگاه از بالا به پایین، احساس دین نسبت به دیگری برای جبران و غیره باشد.
به واقع میتوان اعتراف کرد که سالها پیش، فوکو در تاریخ والیته» نمایش بدن در برابر نگاههای خیره را به عنوان یکی از ویژگیهای علم و دیسیپلینهای علمی و هنری مدرن پیشبینی کرده بود. فوکو در تاریخ والیته میگوید هدف علم مدرن، اساساً پیدا کردن راهحلهای قطعی برای بیماریهای جسمی، روانی، ناتوانیهای جسمی و روحی، مشکلات رفتاری، ضعفهای مهارتی و بهبود زندگی بشر با تولید ابزارهای جدید و غیره نیست بلکه هدف پنهان، حتی از چشم عاملان ساخت ابزار و کنشگران علمی و فرهنگی و هنری، به محضر خویش کشاندن سوژهها و نگریستن به آنها تحت نگاههای خیره برای نظارت دائمی و مراقبۀ همیشگی، و قرار دادن آنها تحت اتوریته و قدرت تماشاگران است. لذا او علم پزشکی، روانشناسی، مشاوره، تکنولوژی آموزشی، تکنولوژی اطلاعات، علوم مهندسی از جمله مهندسی صنایع و غیره را در واقع علومی میداند که هدفشان به محضر دائمی خویش کشاندن سوژهها و قرار دادن آنها تحت نگاههای خیره و تماشا کننده مراجع قدرت است تا به واسطه همین نگاه خیره، اتوریته تماشاگر بر تماشا شونده اثبات گردد و برای همیشه به سوژه تحت نظر و ذیل قدرت او تبدیل شود. از نظر فوکو، سنت دیرینه اعتراف گیری مسیحی اینگونه خود را در علم مدرن بازتولید کرده است. در واقع این روشهای به محضر تماشای خویش کشاندن، صورتهای علمی اعتراف گیری مسیحی و صرافی ذهن است.
درباره این سایت